۱۸ اسفند۱۲:۵۵
امان از این "در" و "دیـوار"...
نه گذاشتند؛ علی نرود!..
نه گذاشتند؛ زهرا بماند...!
....................................................
پی نوشت: سرخی در و دیوار از شرم بود...
امان از این "در" و "دیـوار"...
نه گذاشتند؛ علی نرود!..
نه گذاشتند؛ زهرا بماند...!
....................................................
پی نوشت: سرخی در و دیوار از شرم بود...
آرامِ آرام بود...
قدم هایشان؛
اما...
با پنجه های لرزان شانه را فشرد؛
... :حسن جان! "آرام تر" برویم...!
....................................................
پی نوشت: دست نامرد کسی از سر غیرت "رد" شد...
حرف دلش را به در گفت
دیوار هم شنید
هر دوشان سرخ شدند...
....................................................
پی نوشت: در بین آن دیوار و در!...