بیابان هم بروی؛ و بغضت را فریاد کنی،
باز هم می شنود!!!
مادرت است دیگر ...
به حجم عالم قلبش، گوش دارد...
....................................................
پی نوشت: پناه می برم از بغض در گلو مانده/ به دشت چادر گلدار مادرم گاهی.!!!
بیابان هم بروی؛ و بغضت را فریاد کنی،
باز هم می شنود!!!
مادرت است دیگر ...
به حجم عالم قلبش، گوش دارد...
....................................................
پی نوشت: پناه می برم از بغض در گلو مانده/ به دشت چادر گلدار مادرم گاهی.!!!
خدایـــا
من از "خیرش" گذشتم!...
خودت را می خواهم!
مخلصانه...
....................................................
پی نوشت: راهی بسوی عاقبت خیر میرود.. راهی بسوی عاقبت،اکنون مخیری...!!!
"زندگـــی"
باید آن طوری باشد که...
"آقــــــا" می خواهد.!!!
یعنی؛
عاقبت به خیری!...
....................................................
پی نوشت: زن خانه به حرف های آقایش گوش فرا می دهد، آقا هم به بیانات "آقـــا" (بابای امت)
امان از این "در" و "دیـوار"...
نه گذاشتند؛ علی نرود!..
نه گذاشتند؛ زهرا بماند...!
....................................................
پی نوشت: سرخی در و دیوار از شرم بود...
آرامِ آرام بود...
قدم هایشان؛
اما...
با پنجه های لرزان شانه را فشرد؛
... :حسن جان! "آرام تر" برویم...!
....................................................
پی نوشت: دست نامرد کسی از سر غیرت "رد" شد...
حرف دلش را به در گفت
دیوار هم شنید
هر دوشان سرخ شدند...
....................................................
پی نوشت: در بین آن دیوار و در!...
نه تنی را می خواهم...
نه تن ها را...
و نه تن را...
.
.
.
من تنها "وصل" می خواهم...
....................................................
پی نوشت: همین!...
هم "خـــدا" را
می خواهم
هم "خـــرما" را
نمی خواهم
....................................................
پی نوشت: خدا شیرین تر است...
آن شب...نمی دانم!
من ضریح را در آغوش گرفتم
یا ضریح مرا...
........................................
پی نوشت: گفت می خواهی برو اما بمانی بهتر است...
"طــو"
ضمیر هفتم است؛
مثل حس ششم...
فرقش اینجاست
که "طــو" را فقط برای "تــو" آفریده اند!!!
........................................
پی نوشت: فقت خودط را می خواهم...
"خشبختی من
پیدا کردن "طـــــــــو"
از میان این همه ضمیر بود؛
........................................
پی نوشت: "طــو" ضمیر هفتم است، مثل حس ششم
خدایا...
با تمام بی سوادی های بندگی ام
فقط یک جمله را خوب بلدم؛...
.
.
.
"آشغ طوعم"
........................................
پی نوشت: از این دلی که سال هاست، بندگی نکرده است/ فقط تویی که بنده خدا درست می کنی....